خدا و آدم
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم
اندکی پیشتر اَی ...
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!
زیر چشمی به خدا می نگریست !!
محو لبخند غم آلود خدا
دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم: ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!
+ نوشته شده در ساعت توسط محمد علی زاهد
|