تسلیت ای حجت ثانی عش یابن الحسن

تسلیت ای حجت ثانی عش یابن الحسن

زود بود از بهرت تو داغ پدر یابن الحسن

قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد

سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز

ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن

زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست

زود کردی جامه ماتم به بر یابن الحسن

قرنها چشم تو گریان است بر جدّت حسین

لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن

طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد

تو نگه کردی او زد بال و پر یابن الحسن

مخفی از چشم همه چشم تو بر بابا گریست

سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن

قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش

از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن

یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا

تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن

ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان

ای زده هجر تو بر دلها شرر یابن الحسن

روز میثم تیره تر می باشد از شام فراق

تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن

درد دل باخدا


خدای مهربان
گفتم: خسته ام....
گفتی: لا تقنطوا من رحمة الله...از رحمت خدا ناامید نشوید(زمر/53)
گفتم:هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره...
گفتی: ان الله بین المرء و قلبه...خدا حائل است میان انسان و قلبش(انفال/26)
گفتم: هیچ کسی رو ندارم...
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید...ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم(ق/16)
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی...
گفتی: فاذکرونی، اذکرکم...منو یاد کنید تا یاد شما باشم(بقره/152)

حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمد باقر شریعتی

إنا لله وإنا إليه راجعون

به گزارش رادکانا، حجت‌الاسلام و‌المسلمین شیخ محمدباقر شریعتی، امام جمعه موقت شهرستان کردکوی و امام جماعت مسجد ولیعصر روستای سرکلاته خرابشهر و پدر شهید علیرضا شریعتی مقارن با اذان مغرب و عشاء عصر امروز در بیمارستان 5 آذر گرگان دار فانی را وادع گفت.

حجت الاسلام شریعتی، یکی از علمای گرانقدر و پرآوازه استان گلستان و شهرستان کردکوی بود که در تاریخ ۱۳۱۸ در روستای سرکلاته خرابشهر(تمیشه) چشم به جهان گشود که متأسفانه مقارن با اذان مغرب و عشاء عصر امروز بعد از سالها درد و رنج بیماری در سن ۷۳ سالگی به فرزند شهیدش پیوست.

لازم به ذکر است مراسم وداع با پیکر پاک این عالم بزرگوار فردا شب (شنبه) همراه با نماز مغرب وعشاء در مسجد ولیعصر روستای سرکلاته خرابشهر و مراسم تشییع ساعت ۸ صبح روز یکشنبه در شهرستان کردکوی و بعد از آن در روستای سرکلاته خرابشهر برگزار می گردد.

این ضایعه تاسف‌ بار را به امام زمان(عج)، خانواده این مرحوم و همه دوستداران ایشان تسلیت گفته و برای آن مرحوم علو درجات را از درگاه احدیت مسئلت می‌نماییم.

ديدار مسئولان و كاركنان حفاظت اطلاعات نيروهای مسلح با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (چهارشنبه) در دیدار مسئولان و كاركنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح، با اشاره به قطعی‌بودن وعده‌ی الهی در یاری صابران و متوكلین و یاری‌كنندگان دین خدا، تأكید كردند: مصداق عینی تحقق وعده‌ی الهی، نظام جمهوری اسلامی است كه به‌رغم همه‌ی فشارها و طراحی‌های دشمن، بعد از گذشت 34 سال، اكنون یك نظام محترم، مقتدر، اثرگذار در مسائل منطقه‌ای و جهانی، دارای ملتی بزرگ، فهیم، دشمن‌شناس و لحظه‌شناس و دارای پیشرفت‌های بزرگ علمی است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأكید بر این‌كه باید به خداوند متعال توكل كرد و به یاری خداوند نیز خوشبین بود، افزودند: جبهه‌ی استكبار تمام تلاش و توان خود را به كار گرفته است تا از طریق تحریم‌ها و فشارها، ملت ایران را وادار به تسلیم كند، اما این ملت سختی‌ها را تحمل می‌كنند، زیرا نقشه و تاكتیك دشمن و هدف راهبردی او را متوجه شده و بر اساس فهم و تشخیص صحیح، عمل می‌كند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان كردند: همان‌گونه كه پیروزی انقلاب اسلامی در شرایط ناباورانه‌ی سال 57، مصداق تحقق وعده‌ی الهی بود، ادامه‌ی انقلاب اسلامی و توانمندی و قدرتمندی و پیشرفت افزایش‌یابنده‌ی آن نیز به‌رغم همه‌ی تندبادها و فشارهای سنگین و دشمنی عمیق دنیای استكبار، مصداق عملی‌شدن وعده‌ی الهی است.
ایشان فهم، دشمن‌شناسی و لحظه‌شناسی ملت ایران را یكی از مسائل اعجاب‌انگیز خواندند و افزودند: در قضایای سال 88 كه دشمن تصور می‌كرد طراحی ده‌ساله‌ی او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملت ایران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بین‌المللی زد؛ چه برسد به مزدوران داخلی آنها كه در مقابل عظمت ملت ایران به حساب نمی‌آیند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان كردند: ملت ایران بار دیگر در روز 22 بهمن، قدرت، شادابی و فهم خود را در مقابل جهانیان، به رخ خواهد كشید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بخش دیگری از سخنان خود، حفاظت اطلاعات را ایمنی بخش نیروهای مسلح و مسئولیت آن را سنگین، افتخارآمیز و همراه با شرف و منزلت دانستند و تأكید كردند: از دیدگاه اسلام، نیروهای مسلح، مجموعه‌ای مكانیكی و همچون یك ماشین بی‌اراده نیستند، بلكه سازمانی انسانی و دارای مجموعه‌ای از عقل و خرد، عزم و اراده و تصمیم، و ایمان و عواطف است.

بیانات رهبری در مورد امام زمان(عج)

 این، آینده‌ى قطعى شماست

ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهى، با کمکهاى معنوى غیبى و با ادعیه‌ى زاکیه و هدایتهاى معنوى ولى‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نماید. این، آینده‌ى قطعى شماست. جوانان، خودشان را براى این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهاى مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.


الهم عجل لولیک الفرج


جمعه يعنى يك غــــــزل دلــواپســــــــــى

جمعه يعنى گريه هــــاى بى كســــــــى

جمعه يعنـــــــــى روح سبز انتظــــــــــار

جمعه يعنى لحظه هاى بى قــــــــــرار

بى قـــــرار بــــى قـــراريـــــــــهاى آب

جمعه يعنــــــى انـــتـــــــظار آفـــــتاب

جمعه يعنى ندبـه اى در هجر دوست

جمعه خود نـــــــدبه گر ديدار اوست

جمعه يعنى لالـــه ها دلخون شوند

از غـــــــم او بيدها مجنون شوند

جمعه يعنــــى يك كوير بى قرار

از عطش سـرخ و دلش در انتظار

انتظار قـــــطره اى بــــاران عشق

تا فرو شويد غم هجــــران عشـق

جمعه يعنى بغض بـــى رنگ غـزل

هـق هـق بارانــــى چنــــگ غـزل

زخمــه اى از جنــس غم بر تار دل

تا فرو شــويد غـــم هــــجران دل

جمعه يعنـــى روح ســـبز انتظار

جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قـــــرار بـــــى قراريهــاى آب

جمعه يعنـــــــى انتظار آفتـــاب

لحظه لحــظه بوى ظهور مى آيد

عطر نــاب گــل حــــضور مى آيد

سبـــز مـــردى از قبيـــله عشق

ساده و سبز و صبـــور مى آيـــد

یک منتقد دیگر به آزادی پوشالی در آمریکا قربانی شد

پشت پرده های مرگ نابغه اینترنتی طرفدار آزادی اطلاعات در آمریکا



همین چند روز پیش بود که جسد آرون سوارتز، وبلاگ نویس آمریکایی و از بنیانگذاران وب سایت اجتماعی-خبری ریددیت (Reddit) در خانه‌اش در نیویورک کشف شد. در آن روزها روزنامه نیویورک تایمزنوشت: «آرون سوارتز» بنیانگذار وب‌سایت اجتماعی-خبری «ریددیت» (Reddit) و از چهره‌های محبوب در میان مردم به خاطر فعالیت...
ادامه نوشته

دندان درد

باسلام خدمت دوستان 


 یکشنبه شب پیش دندانم به طرز عجیبی درد گرفت و تاصبح نتونستم بخوابم و صبح دوشنبه رفتم به چند دندان پزشک مراجعه کردم که روایت تصویر بهمتون نشون میدم که چه اتقافی برام افتاد .باهم ببینیم

دندان پزشک اول بامعاینه دندانم آیه یعس خواند و گفت باید دو تا از دندوناتو عمل کنم و پس بورو عکس بگیر بیار




رفتم عکس از دندونام گرفتم و رفتم پیش دکتر گفت نیاز به عمل نیست خودم میکشم  فقط باید تحمل کنی و شروع کرد به زدن بی حسی من هم همینجوری نگاهش میکردم بعد از چند لحظه شروع کرد به کشیدن دندونم مثل شکل زیر


یکی از دندونامو کشید و گفت امشب راحت میخوابی ، وای امان از درد دندونام توی اونشب

دوباره تاصبح نخوابیدم صبح رفتم پیش یک دکتر دیگه . دکتر به عکس نگاه کرد و گفت چیزی نیست اشتباهی اون دندون را کشیدی دندون عقلت خرابه باید بکشی این دکتر هم شروع کرد به کشیدن دندان عقلم و گفت دیگه تمام شد حالا راحت بورو بیرون هرجا که دلت میخواد



وای خدا آی خدا ناله های اون شبم بود درد دندونم که خوب نشد بدتر هم شد تا صبح نتونستم بخوابم و تاصبح به خاطر اینکه درد کمتر بشه پشت سر هم دندونم را پر آب سر میکردم تا آرام بگیره .

خلاصه صبح شد و رفتم پیش بهدار دندان پزشکی آقای تیموری . دیدم یه مدرک بهداری دندون به دیوار مطبش چسبونده که فکر کنم برای سالهای ماقبل تاریخ بوده یه چیزی مثل شکل زیر




وقتی بهم گفت بفرما داخل روی صندلی بشین ببینم مشکل دندونت از کجاست ترسیدم و پیش خودم گفتم که اینم روش ببینم این بهدار چیکار میکنه اونا که دکتر بودن کاری نتونستن انجام بدن. دوستان نشستن همانا و دست به کار شدن آقای تیموری همان


بعد از چند لحظه گفت پاشو و به این حرفهایی که میزنم خوب گوش کن دندونت را کشیدم فقط وقتی رفتی خونه بعد از نیم ساعت درد شروع میشه باچای پررنگ دهنتو بشور و با آبنمک چند سری جایی دندان کشیده شده را تمیز کن از فردا هم دندوناتو مسواک بزن تابقیه دندونات خراب نشن


و وقتی بهش گفتم چقدر میشه گفت 10هزارتومان با تعجب بهش نگاه کردم و گفت چیه زیاد گفتم گفتم نه 10هزار تومان نصف پولی که بابت کشیدن دندونم پیش اون به اصطلاح دکترها هم نیست گفت همین 10هزارتومان کافیه .وقتی اومدم خانه درددندونم شروع شد بعد از یک ساعت آرام گرفت و اون شب راحت خوابیدم و العان هم باید به چنین دکتری که با هزینه پایین تونست معالجم کنه تبریک ودست دردنکنه بهش بگم ایول به مرامت درسته بهداری ولی از چند دندان پزشکی که من پیششون رفتم بیشتر بلدی .
شاید پیش دکتر دیگه ای میرفتم چنین بلایی سرم می آمد


گروه سون در سریال زمانه

اعضای گروه موسیقی «سون» در اتفاقی جالب به عنوان بازیگر در سریال جدید حسن فتحی به ایفای نقش پرداخته اند. تیتراژ این سریال و موسیقی آن نیز دستپخت اعضای این گروه خوش اخلاق و بی حاشیه است. همین بهانه ای شد سراغ آنها برویم و در مورد تجربه جدیدشان با آنها گپ بزنیم. «آرش قنادی» به نمایندگی از اعضای این گروه به سوالات ما پاسخ داده.

ماجرای همکاری شما و ورودتانبه سریال زمانه از کجا شروع شد؟ اصلا چطور این ارتباط برقرار شد؟


- سریال زمانه، سریالی است که یک کارگردان فوق العاده دارد. این گروه در منزل یکی از بستگان ما قرار فیلمبرداری داشتند. ما هم وقتی برای دیدار با بستگانمان پیش آنها رفتیم، با آقای فتحی دیداری داشتیم و در مورد این کار حرف زدیم. ایشان هم پیگیر کارهای ما بودند و همانجا پیشنهاد حضور ما در این سریال ارائه شد تا ما کارهای تیتراژ و موسیقی این سریال را انجام دهیم.

به همین راحتی؟

- نکته مهمتری که در این مورد و در تصمیم ما تاثیر زیادی داشت این بود که در این سریال برخلاف اکثر اوقات وجهه مثتی از اهالی موسیقی نشان داده می شود. در بسیاری اوقات و در فیلم ها اهالی موسیقی و خواننده ها را اهل خلاف و دود و دم به تصویر می کشند ولی این بار قرار است یک جوان که ما او را به دلیل اعتیاد از گروه کنار گذاشته ایم، با موسیقی سالم و حمایت های ما دوباره به زندگی برگردد و ترک کند. این تصویر از موسیقی و خواننده ها باعث شد ما قبول کنیم و در این سریال بازی کنیم.


دقیقا چند قطعه برای این سریال ساخته اید؟

- علاوه بر تیتراژ ما چنند کار کوتاه دیگر هم برای این سریال ساخته ایم. چند قطعه دیگر هم هست که به مرور در قسمت های بعدی، پخش خواهند شد.

تیم کاری تان هم که یک عضو جدید را به خود می دید؟

- برای اولین بار با آقای افشینیداللهی همکاری کرده ایم و خدا را شکر ترانه و موسیقی خیلی خوب توانسته با هم هماهنگ شود. ملودی را امیر قنادی ساخت و من و کیارش پوزشی هم آن را تنظیم کردیم. خیلی از مردم به این نکته که ترانه و ملودی به خوبی با هم هماهنگ هستند صحه گذاشته اند و من بابت این اتفاق خیلی خوشحالم.

گروه «سون» کلا در ساختن و تولید قطعات حسی پر انرژی استعداد بالایی دارد. از قطعه «واست می میرم» و دوستت دارم» بگیر تا همین تیتراژ سریال زمانه. موافقید؟


- این لطف شماست در حق ما. به هر حال من بعضی چیزها را به حساب تقدیر می گذارم. کار اگر شنیده شود، بیشتر و بهتر می تواند جریانساز شود چون قابلیت هایش را دارد.

چقدر برای حضور جلوی دوربین وقت صرف آموزشتان شد؟

- جلوی دوربین رفتن خیلی سخت است. ولی چون قرار بود نقش خودمان را بازی کنیم و خودمان بودیم، توانستیم تا حدودی از پس آن بربیاییم. هنرپیشگی واقعا کار سختی است و حتی راه رفتن جلوی دوربین هم کار سختی است. یعنی در بعضی اوقات حتی سر درست راه رفتن هم مشکل پیدا می شود. به خاطر همین است که می گویم این کار خیلی کار سختی است. وقتی دوربین روشن می شد، کلا همه چیز عوض می شد اما آقای فتحی خیلی از ما راضی بود و حتی به شوخی به ما می گفت بی خیال خوانندگی و بیایید هنرپیشه شوید!




خواننده یا بازیگر؟

برای ساخته شدن قطعات این اثر، کسی از اعضای تیم سازنده هم اعمال نظر کردند؟


- آقای فتحی خیلی در ساخته شدن این قطعات نقش داشتند و نظر می دادند. مثلا به خواست ایشان ما در همه بخش هایی که می خوانید، زیر صدای هم بودیم. یعنی همه بخش ها سه نفره خوانده می شد و زیر صدا داشتیم.

بازیگران زیادی در این سریال به ایفای نقش پرداخته اند. چه کسی از این بازیگران بیشتر به شما کمک کردند که جلوی دوربین راحت باشید؟

- همه دوستان بازیگر که به ما لطف داشتند ولی خود آقای فتحی انسان بسیار وارسته ای هستند و خیلی به ما کمک کردند. اصلا حضور ایشان برای ما قوت قلبی بود که باعث شد انرژی ما برای کار چند برابر شود.


بازیگری را باز هم به صورت جدی پیگیری خواهید کرد؟

- ما همان حرفه اصلی خودمان را بتوانیم پیش ببریم کلاهمان را می اندازیم بالا!

چند نمونه  پَ نه پَ

رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم .
میگه وای خفاشه!

 گفتم پَ نه پَ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجاسکونت دارن فعلا!!!


حواسم نبود با صورت رفتم تو در میگه ندیدیش؟

 گفتم پَ نه پَ من دارکوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو


سوار تاکسیم میگم آقا نگه دارید میگه پیاده میشی؟

 گفتم پَ نه پَ میخوام باد لاستیکا رو چک کنم...!!



مادرم دوستت دارم

شبی ، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود ، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد . مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند . پسرش با خط بچه گانه نوشته بود :


صورتحساب :
کوتاه کردن چمن باغچه 5 هزارتومان
مرتب کردن اتاق خوابم 1
هزارتومان
مراقبت از برادر کوچکم 3
هزارتومان
بیرون بردن سطل زباله 2
هزارتومان

نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم 6 هزارتومان
جمع بدهی شما به من : 17 هزارتومان
مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد ، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت :

بابت سختی 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ

بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم هیچ

برای تمام زحماتی که در این سال ها کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ

بابت غذا ، نظافت تو و اسباب بازی هایت هیچ

و اگر همه ی اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق به تو هیچ است . وقتی که پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند ، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد ، گفت : « مامان دوستت دارم » . آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلا به طور کامل پرداخت شده

خواهرزاده کوچولوی من سید پارسا

سیزده به در 91

شعر سیاسی حماسی حاج سعید حدادیان به همراه فایل صوتی

حاج سعید حدادیان ذاکر اهل بیت (ع) در شب ششم از برنامه های مناجات شبهای ماه مبارک رمضان در هیئت رزمندگان غرب تهران شعر زیبایی بر زبان جاری ساخت .

این شعر که توسط حدادیان سروده شده بود دارای ایهام و کنایه های بسیاری بود . متن کامل این شعر به همراه صدای حاج سعید حدادیان در ادامه مطلب آمده است .
در بخشهایی از این شعر حاضران که به وجد آمده بودند در پاسخ به مصرع های سوالی یکصدا فریاد "نه" سر می دادند .
ادامه نوشته

تقدیم به رهبر عزیزم سید علی خامنه ای

ای  قلم  از  قدرتی غالب بگو

از  علی  ابن ابی  طالب  بگو


از علی مرد سیاست مرد دین

از  علی  تنها ترین  مرد  زمین



ادامه نوشته

تنها همدم

به قیمت سفید شدن موهایم تمام شد ...

ولی آموختم که ناله ام سکوت باشد

گریه ام لبخند

و تنها همدمم خدا

فرهاد کوه کن

دلم برای فرهاد میسوزد که تلخ ترین خاطره اش ،  

 

شیرین است ...

الهم عجل لولیک الفرج

ای تیر نگاهت به دل زار کجایی

ای روی گلت شمع شب تار کجایی

آرام و قرار دل بی تاب و شکیبم

آرام وقرار دل بیمار کجایی

گویم به که مانی که خلایق بشناسند

در مشکل من فاطمه رخسار کجایی

هر جا که تو هستی دل حسرت زده انجاست

خود گو به من خسته گو ای یار کجایی

راه آسمان همیشه باز است

خدایا

ببخش اگر همیشه روی
بوم زندگی با رنگهای سیاه و خاکستری
نقاشی کشیده ام، ببخش اگر در آفتابی ترین
روزهای عمرم خورشید را نادیده گرفتم و روی تمام
خاطره هایم حتی قشنگ ترین خاطره هایم خط قرمز کشیدم.
ببخش اگر با دیدن ستاره باران آسمان عاشق نشدم و سبد سبد
ستاره نچیدم. ببخش اگر لابه لای صفحه های زمستانی تقویم زندگی ام گم شدم
و به بهار نرسیدم. ببخش اگر در گذر از پیچ و خم های زندگی همیشه به بن بست
رسیدم و فراموش کردم که

 

... راه آسمان همیشه باز است ...